معنی کارشناس و متخصص

حل جدول

کارشناس و متخصص

خبره


کارشناس

خبره ،کاردان،متخصص،وارد


متخصص

کاردان، کارشناس

فرهنگ عمید

کارشناس

کسی که در کاری بصیرت و مهارت دارد، متخصص، اهل خبره،
دارای مدرک لیسانس،

مترادف و متضاد زبان فارسی

کارشناس

خبره، کاردان، متخصص، وارد،
(متضاد) لیسانس، لیسانسیه


متخصص

صفت خبره، کاردان، کارشناس، ماهر،
(متضاد) غیرمتخصص

لغت نامه دهخدا

کارشناس

کارشناس. [ش ِ] (نف مرکب) دانای کار. صیرفی و حاذق در کار. (ناظم الاطباء). دانشمند. بخرد. خبره. متخصص: شریک اعور رحمه اﷲ علیه که از دهاه عالم و زیرکان دنیاو کارشناسان جهان بود گفت... (کتاب النقض ص 384).
من که شدم کارشناس اندکی
صد کنم و باز نگویم یکی.
نظامی.
ج، کارشناسان. || کنایه از دانایان ومنجمان و اصحاب فراست و اهل تجربه و قاعده و قانون دانان و عارفان و بخردان و عاقلان. (برهان) (آنندراج):
مست چه خسبی که کمین کرده اند
کارشناسان نه چنین کرده اند.
نظامی (ص 143).


متخصص

متخصص. [م ُ ت َ خ َص ْ ص ِ] (ع ص) خاص گردیده. (آنندراج). تخصیص شده و برای خود قبول کرده شده و مخصوص گشته. (ناظم الاطباء): بنده ٔ مخلص و خادم متخصص احمد بن عمر بن علی النظامی العروضی السمرقندی. (چهارمقاله). داعی مخلص و هواخواه متخصص در وصف بهار این قصیده ٔ آبدار گفت. (راحهالصدور). || خصوصیت دارنده. (غیاث). || علامت مخصوص نهاده شده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). || شخصی که در شغلی یا فنی تخصص و کاردانی به کمال دارد: متخصص در امراض داخلی است. و رجوع به تخصص شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

کارشناس

متخصص، شریک، دانشمند، بخرد، حاذق در کار، دانای کار

فرهنگ معین

کارشناس

(ش) (ص فا.) دانای کار، متخصص، دارای تحصیلات در حد لیسانس.


متخصص

کارشناس، د ارای تخصص، خاص شده. [خوانش: (مُ تَ خَ صِّ) [ع.] (اِ.)]

فارسی به عربی

کارشناس

خبیر، قاضی، ناقد

فارسی به آلمانی

کارشناس

Beurteilen, Richter (m), Urteilen

واژه پیشنهادی

کارشناس

کاربین

فارسی به ایتالیایی

معادل ابجد

کارشناس و متخصص

1858

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری